vahidoo



Home | RSS | Email | Tumblr | Twitter | Facebook | Friendfeed | Twitxr

Thursday, June 30, 2005

در يکي نامه محال است که تحرير کنم


نمي دانم چرا نگاهمان به هر آنکس که مي خندد کثيف است و هرکه غم دارد و مي نمايد را بزرگ مي دانيم

Wednesday, June 29, 2005

روز تاريک سيزده ساعته دوم


و گهگاهي اندکي که از حضورت مي گذرد ، مورد اعتماد خواهي شد
اگر نيکو باشي و نيک رفتار کني

شايد چون اکثر رفتارهاي بد در انجام ظاهر مي شود
انجام ندادن نوعي پاکي است و او که در سکوت است نمادي از زيبايي مي شود براي آنان که زياد حرف مي زنند

شايد آزمايش به نوعي قرار دادن تو در موقعيت عمل باشد
معمولا براي تست خوبي تو را در موقعيت گناه قرار مي دهند و انتظار گناه دارند ، اگر انجام دادي شکست خورده اي و اگر عملي از تو سر نزند ، پيروز جلوه مي کني
به اين نمي نگرند که شايد در سکوتي
شايد لازم باشد تو را در موقعيت انجام نيکي نيز آزمايش کنند
هرچند که برخي اين نوع دوم آزمايش را با همان نوع اول قابل پياده سازي مي دانند
بدين گونه که عدم انجام نيکي خود نوعي گناه است

چرا گروهي سکوت را نمي فهمند و نمي بينند که مي شود در برابر سوال ها جوابي نداد ( اين کل سکوت نيست ) ، برخي به سادگي عدم انجام نيکي در موقعيتي و عدم انجام بدي در وضعيتي ديگر را قابل تحليل مي بينند
بايد گفت آنها سکوت را نفهميده اند

Thursday, June 23, 2005

تاخير فاز


نيم ساعت بيشتر وقت ندارم
بايد زود همه اون چيزا که تو مغزم ميگذره رو براتون بگم
همش از يه چن تا کلمه شروع شد
توازي ، تاخير فاز ، همراهي ، دوستي ، سفر
آخه خيلي جالب شده ، من قراره همون کاري رو که اون ميکنه ، دقيقا 24 ساعت بعد انجام بدم
همون مسير ، همون راه ، همون جاده ها و همون منظره ها
بعد فکرم مشغول شد به اينکه آيا دو خط موازي با هم همراه هستن يا نه؟
آخه کاراشون و شکلاشون عين همه ولي يکي نمي شن
آخه هميشه کنار هم ميرن

هميشه هم مسير بوديم ولي يه فاصله محسوس رو نگه داشتيم
اصلا به نظرتون دو دوست بايد در نظرات همزمان باشن يا همين که همريخت و همشکل و هم مسير حرکت کنن کافيه ؟
مثلا شايد من با آدمي که شونصد سال پيش زندگي ميکرده ولي عين من فکر ميکرده نزديک تر باشم تا اوني که تفکراتش شبيه من نيست ولي در همين نزديکي زندگي ميکنه

سينوس و کسينوس رو که مي شناسين ؟
مي دونين که نمودارهاي سينوسي و کسينوسي عين هم حرکت مي کنن و فقط با هم تاخير فاز دارن ، يعني دقيقا همون کاراي همديگه رو تکرار مي کنن
پس چرا اينقدر با هم اختلاف و تضاد دارن ؟
شايد بايد به اين نکته توجه کنم که همشکلي بايد با همزماني همراه بشه تا همزباني ايجاد کنه
آره ؟
موافقين ؟

پس اين بنده خدا چي ميگه که ميگه : همدلي از همزباني بهتر است
اين همدلي که ميگه يه جور همشکليه ديگه
ولي اون اصالت رو به همشکلي ميده
شايد مي خواد اين رو بگه که دو تا همشکل ممکنه وقتي همزمان بشن از همزبانيشون لذت ببرن
ولي دو تا مختلف الشکل هرگز با هم جور نمي شن
ولي فکر کنم مشکل ، زماني پيش مياد که اين تاخير و فاصله جزء ذات اون چيز باشه
دقيقا عين خطوط موازي که ذاتا به هم نمي رسن ، يا همون سينوس و کسينوس


بيا تا سري در سر خم کنيم
من و تو ، تو و من ، همه گم کنيم
بياييد تا جمله مستان شويم
ز مجموع هستي پريشان شويم



Tuesday, June 21, 2005

بازي عقب افتاده


آري
هرچه احمق تر باشي زندگي ، شيرين تر ، راحت تر و بي دردسرتر است
هرچه مي فهمي زندگي بر تو سخت تر مي شود

تا نمي داني و علم نداري ، هرگز نگران خطرات نيستي
همواره يک نگرش مثبت ، طبيعي و ايده آل گرايانه با خود حمل مي کني
در حالي که همه چيز آنگونه نيست که مي بايد

بدبختي بزرگي است که براي اعتماد کردن بايد شناخت کسب کرد و مصيبت بزرگتري است که نگرانم براي او که همه را خوب مي بيند
نمي دانم چگونه مي توان به او فهماند که همه خوب نيستند و اين شناخت نازيبا را به او منتقل کرد که بايد براي هر اعتماد ، شناخت کافي کسب کرد
و نمي دانم چگونه مي توان گفت که در اين ناکجاآباد ، همگان آنگونه که خوب است فکر نمي کنند
برخي به دنبال کوچکترين سوراخ براي بزرگترين گزيدن ها مي خزند

چه دنياي خطرناکي

شبانه ها : شماره صفر از آخر


ناگهان خواب از سرم مي پرد
حسي زميني در درونم آرام ندارد
هنوز هم آرامم نمي گذارد
چشمانم را باز مي کنم
در عمق تاريکي
مانند هنگامي که گوش تيز ميکني براي ذره اي صدا
ولي هيچ نيست

حتي نيمه شب هم ريا کاري ناپاکمان مي کند
و کرد

مي گفتم
لحظه لحظه از سبکي لذت مي برم

تصميمي ، انديشه اي و حرکتي
شايد همين سه مرحله را کم داريم براي شکوه

گاهي از نداشتن چيزي رنج مي بريم که به داشتنش چندان نيازي نداريم
انديشه نگارش اکنون ، آرامم نگذاشت

تصميمي ، انديشه اي ، حرکتي
و نور

Sunday, June 19, 2005

that friday


اکثرهم لا يعقلون

اين جمله رو دوس ندارم و نداشتم و نخواهم داشت
نمي دونم ، شايد معني ش رو درس نمي فهمم
ولي هميشه راي اکثريت برام محترم بوده

شکست رو بايد پذيرفت
با تمام تلخي
بايد ياد بگيريم که متحد باشيم
مخصوصا افراد هم هدف

ما تو اين جريانات گروه هاي هم هدف و مختلف الروش ( عجب کلمه اي شد) زيادي رو ديديم
شايد بايد واقع بين باشيم و ببينيم که آيا راه کارها مناسب محيط هستن يا نه
نگاه ايده آلي نتيجه بهتر از اين نداره
مخصوصا در شرايط موجود

Saturday, June 18, 2005

سرزنش نسبي


. . .
رفتم طرف تابلو اعلام پروازها
نوشته بود : منتظر اعلام باشيد . يا يه چيزي با همين مضمون
ساعت داشت به 3:30 نزديک مي شد و عجيب بود که هنوز چيزي اعلام نشده
کم کم داشتم شک مي کردم که نکنه تاخير داشته باشه
آخه من بايد ساعت 5:30 سر تمرين مي رسيدم
...
ساعت از 3:30 گذشته بود
چند نفر در حالي که ناراحت بودن ، اومدن کنار من نشستن
تو حرفاشون اسم شيراز و تاخير و اين جور چيزا بود
همين وقتا بود که اون خانومه اعلام کرد که : با پوزش و سوزش و کلي چيزاي ديگه ، ما تاخير داريم
...
خوندن کتابم رو ادامه دادم که رسيدم به اين جمله


آنچه از نظر انساني ممکن نيست امکان ندارد منشأ سرزنش خود باشد


sat

0 : Open This Page
1 : Ctrl + F5
2 : Go to "0"

// such a lovely entertainment

Wednesday, June 15, 2005

tehroon

salam
ajab bad-bakhti darima
akhe in dastgah roo keybord-esh farsi nadareh
manam bargashtam be oon ghadima
oon vaghti ke hamin-joori minveshtam

alan 2 rooz-e tehranam
kheyli az doostan ro didam
va lahazat-e khoobi ba ham dashtim
be zoodi ye gozaresh minevisam va baratoon migam ke kia che kardan va ma ro sharmandeh kardan
che doostan-e jadid ya dir-ashena-ee ro didam

ta baad

Monday, June 13, 2005

بي خوابي


فرد مسافر را مجنون خوانند
منفي در منفي

المسافر المجنون کالليلي

Saturday, June 11, 2005

امشب


به پرنده ها
و مرغان درون باغ
که مرا مي خوانند
و آوايم را تکرار مي کنند
بي آنکه بدانند من براي ديگري سخن مي گويم
و بي آنکه بفهمند ، اراجيفم را که مي نالم
شايد روزي يکي از آنها بگويدم که پيشتر ، ديگراني اين سخنان را به آنها آموخته
و من دلشاد شوم که مي فهمندم

و چه زيبا

Wednesday, June 08, 2005

جام تهي


اونايي که دلشون مي خواد پرکن پياله را رو با کيفيت خوب بشنون و کلي لذت ببرين ، هرچه زودتر برن اين کاست جام تهي رو بخرن ، من که فک کنم برم سي دي رو هم بخرم
شديدا اين اثر بي نظير رو دوس دارم

Tuesday, June 07, 2005

امروز


بهترين صدا ، هم صدايي است

نگاه





نگاهم با نگاهت کرد برخورد ، نمي دانم چرا حالم به هم خورد

Sunday, June 05, 2005

اگر


و گر اين ساز شکست و به دل يار نواي ني عاشق ننشست ، دل قوي دار که مرد ره عشق و ره مستي ، هرگز از پاي نخواهد که نشست

Saturday, June 04, 2005

Behind The Wall


Last night I heard the screaming
Loud voices behind the wall
Another sleepless night for me
It won't do no good to call
The police
Always come late hey
If they come at all

Last night I heard the screaming
Loud voices behind the wall
Another sleepless night for me
It won't do no good to call
The police
Always come late hey
If they come at all

And when they arrive
They say they can't interfere
With domestic affairs
Between a man and his wife
And as they walk out the door
The tears well up in her eyes

Last night I heard the screaming
Then a silence that chilled my soul
Prayed that I was dreaming
When I saw the ambulance in the road

And the policeman said
"I'm here to keep the peace
Will the crowd disperse
I think we all could use some sleep"

Last night I heard the screaming
Loud voices behind the wall
Another sleepless night for me
It won't do no good to call
The police
Always come late hey
If they come at all

Tracy Chapman

Thursday, June 02, 2005

red and white


جلوع پارکينگ توقف ممنوع