Home | RSS | Email | Tumblr | Twitter | Facebook | Friendfeed | Twitxr

Sunday, January 09, 2011

ساقیا پیمانه ام اندازه کن




ساقیا پیمانه گم شد جامها مستانه ده
ترک قول و گفت و گو کن باده ای جانانه ده

گر رسید از غیر طعن ای جان چه کوشی کان فقیر
وهم باطل دارد او را وعده زان مستانه ده

قوم دیگر در طلب از بهر نانی آمدند
نان ز انبان ده وز آن دیگر به اهل خانه ده

کوزه اندازه بشکن بحر را پیمانه کن
وندر آن دریا گهرها بر دلم دردانه ده

چند گویم ره نگردد آشکار الا به سیر
جان بگیر اندر عماری این دلم کاشانه ده

ما نگوییم این و آن کن چون که دانیم این طریق
راه بی خویشی است توفیقش بدین حنانه ده

ساقیا یکتا ز خود شد آن دمی کز شوق دوست
پر کشید او را بدان بستان دمادم دانه ده



سرایش : 8 اسفند 1388
نـگـارش : 19 دی 1389

Labels:

0 Comments:

Post a Comment

<< Home