vahidoo



Home | RSS | Email | Tumblr | Twitter | Facebook | Friendfeed | Twitxr

Thursday, July 31, 2008

شيدايي




خوش زمانی باشد ای دل از رخش شیدا شدن
دل سپردن عاشقی با جان جان تنها شدن

یک زمان دنیای دون نادیدن از دیوانگی
شمس را دیدن بر او پروانه بی پروا شدن

در برش رقصیدن از او خواندن از مستانگی
چشم تن بستن ز نور روی او بینا شدن

ره سپردن سوی آن بیجا و از بی خانگی
آتش اندر خود زدن مجنون آن بیجا شدن

در دل دریای بی پایانش از دردانگی
گوهرین جان سفتن و غواص آن دریا شدن

در سرایی خواندن از سیمرغ و از افسانگی
مرغ سالک بودن از خود رفتن و عنقا شدن

کمتر از چوبی نباشی عاشق از حنانگی
خوش بخوان آری بود یکتا و بی همتا شدن



و. يگانه
يکم تير ماه 1387

Labels:

Monday, July 28, 2008

باز آی




با درد و غم از روز ازل یار شدم
لیکن همه سختی ز تو هموار شدم

بیچاره کسی که عهد از یاد برد
مردار بدم ز نور گلزار شدم



و. يگانه
15 تیر ماه 1387

Labels:

Saturday, July 19, 2008

دل و جان




ما جان فشانده ایم دلا در هوای دوست
لیکن عنایتی نشد ای جان لقای دوست

دل را نثار دوست نمودیم و خسته جان
سر تا قدم خراب و خمار از صفای دوست

چون دل قدم به عالم اسرار می نهاد
حیران شد از نوای تو گویی نوای دوست

جان سجده ای بکرد و چو پروانگان بسوخت
آتش بزد به دیده و دل آن بلای دوست

ای ساقی این زمان به خودم خوان که آب خم
باشد دوای درد و حیات و شفای دوست

مستم کن از شراب و ز خود فارقم نما
در من نه جای من که همان جاست جای دوست

دل رفت و دیده آینه ای شد ز نور او
جان شد یگانه ای که بخواند برای دوست



و. يگانه
26 خرداد ماه 1387

Labels:

Wednesday, July 02, 2008

اسرار کلام




اندر پی نورش همه ظلمات بدر
فارق ز جهان از خم او جام ببر

او شمع جمال است چو پروانه بپر
چرخی بزن و نور شو از پای به سر



و. يگانه
23 خرداد ماه 1387
متأثر از رساله آواز پر جبرئيل شيخ شهاب الدين سهروردي

Labels: ,