vahidoo



Home | RSS | Email | Tumblr | Twitter | Facebook | Friendfeed | Twitxr

Tuesday, August 31, 2004

خيام


مـن بي مي ناب زيستن نتوانم ... بي باده کـشيد بارتن نـتوانـم
مـن بنده آن دمم که ساقي گويد ... يک جام دگر بگير و من نـتوانـم

Thursday, August 26, 2004

shayad


ميگما
فلسفه اينکه عروسي رو جدا مي گيرن و با يه پرده خانمها و آقايون رو جدا مي کنن ؛ و بعد ما مي ريم قاطي خانمها ميزنيم و مي رقصيم چيه؟
يعني ما بي جنبه هستيم؟
...
من فک کنم در مورد حقوق زن ، لااقل پنجاه درصد هم خود خانم ها مقصرن

Wednesday, August 25, 2004

بادا بادا


شهره و احسان عزيز

پيوندتان مبارک

تقديم به دوست ، معلم و همکار عزيز ، احسان خان گل گلاب

Tuesday, August 24, 2004

Rumi


جان منی جان منی جان من ... آن منی آن منی آن من
شاه منی لایق سودای من ... قند منی لایق دندان من
نور منی باش در این چشم من ... چشم من و چشمه حیوان من
گل چو تو را دید به سوسن بگفت ... سرو من آمد به گلستان من
از دو پراکنده تو چونی بگو ... زلف تو حال پریشان من
ای رسن زلف تو پابند من ... چاه زنخدان تو زندان من
دست فشان مست کجا می‌روی ... پیش من آ ای گل خندان من

Sunday, August 22, 2004

:D


از محبت خارها گل مي شود ... از محبت سرکه ها مل مي شود

Saturday, August 21, 2004

maybe


ميگما
گاهي آدم بايد تحمل کنه
صبر کردن سخته
ولي اگر خيلي صبر کني جوري ميشه که طرف خودش از رو ميره
"من فک کنم اينکه به يکي بگيم : "فلان کار رو نکن
و مثلا با اين کار عملي انجام داده باشيم
تاثيرش خيلي کمتر از وقتي هست که
صبر کنيم
و با صبرمون اون رفتار رو به طرف ياد بديم

...

آدم تا خودش با بعضي مشکلات مواجه نشه درکشون نمي کنه
"شايد پيش خودمون بگيم:"بابا اين که مشکلي نيس . سخت نگير
ولي گاهي بايد تحمل و صبر بعضي ها رو ستود

...

يعني ميشه يه زماني بدون پليس ياد بگيريم که نبايد تند بريم؟

Wednesday, August 18, 2004

:O


تا حالا شده تو يه تضاد لذت بخش گير کنين؟
مثلا تو اوج گرما و خستگي برين يخ در بهشت بخورين و بعد يه دفه سردتون بشه
بعد بخاري رو روشن کنين و از گرماش لذت ببرين
يه چيزي تو مايه هاي لذت آب سرد بعد از سونا
ولي برعکس

Tuesday, August 17, 2004

mM


مهران مديري يه جمله مي گفت که من خيلي دوس داشتم
فک کنم تو اين برنامه بود که شغل هاي مختلف رو دعوت مي کرد
:گفت

توقع بي جا يعني خودخواهي

Monday, August 16, 2004

جان جهان

..
جان جهان! دوش کجا بوده​ی؟
نی غلطم، در دل ما بوده​ای
...
!آه که من دوش چه سان بوده​ام
!آه که تو دوش که را بوده​ای
...
رشک برم کاش قبا بودمی
چون که در آغوش قبا بوده​ای
...
زهره ندارم که بگویم تو را
!بی من بیچاره کجا بوده​ای؟
...
آینه​ای رنگ تو عکس کسي است
تو ز همه رنگ جدا بوده​ای
...
رنگ رخ خوب تو آخر گواست
در حرم لطف خدا بوده​ای
..

Saturday, August 14, 2004

Dont Try So Hard


تا حالا شده از يه عقيده دفاع کنين که خودتونم باهاش مشکل داشته باشين؟
تازه بايد جانانه هم دفاع کنين

. . . مگه ميشه يه قناري

Thursday, August 12, 2004

انتظار

.
انتظار ، گاهي تلخه گاهي شيرين
گاهي شاده گاهي غمگين
گاهي دوره گاهي نزديک
.
گاهي منتظر نشستن خودشم شيريني داره
.
آدم بعضي وقتا منتظره و تو اين انتظار نگاهش به اون اتاق انتظار عوض ميشه
تو اون جا چيزايي ميبينه که تا حالا بهشون دقيق نگاه نکرده بوده
تعريف اون محيط يه جورايي عوض ميشه
ديگه اونجا رو خوب ميشناسه
.
يعني يه جور توفيق اجباري
شما منتظرين يه اتفاق بيوفته
يه اتفاق نادر
تو اين انتظار نگاهتون به محيط دقيق تر ميشه
زيباييها رو ميبينين
.
خوب نگاه کنيم اطرافمون از زيبايي پره
خوب نگاه کنيم اطرافمون از زشتي هم پره
.
اين نتيجه گيري تلخه يا شيرين؟
هم تلخه هم شيرين
اينجا هم تلخي داره هم شيريني
مهم اينه که شيريني ها رو ببينيم و لذت ببريم
تلخي ها رو هم بتونيم قبول کنيم
اگر تونستيم تلاش کنيم اونا رو هم شيرين کنيم
.
مهم اينه که
خوب نگاه کنيم ، يعني هم زيبا ديدن و هم کامل ديدن
.

Wednesday, August 11, 2004

کباب

ميگما
خيلي سخته که آدم ببينه که
. . . که
که مي خواد ثواب کنه ولي باعث بشه يکي ديگه کباب بشه
مثلا شما ميخواي از بچه ات تشکر کني ولي با تشکرت باعث ميشي دل يه باباي ديگه کباب بشه

Tuesday, August 10, 2004

چمران

روغن ، گازوئيل يا روغن سوخته
سرعت بالا سر پيچ
چپ کردن بدون تلفات جاني

Sunday, August 08, 2004

صمات

خوشحالم
امروز روز صماته
امروز دلم ميخواد شاد باشم
شاد شاد
امروز تولد صماته
نمي دونم چي بگم
خيلي دوسش دارم
خيلي
صمات واسه من خيلي چيزا داشته
خيلي ازش چيز ياد گرفتم
خيلي از چيزا که دارم از صمات دارم
از سال هفتاد و نه تا الان ميشه چهار سال
اميدوارم چهارمين تولد به خوبی برگزار بشه

روز صمات مبارک


Saturday, August 07, 2004

واقعا

ميگما
واقعا چه جوري ميشه فهميد يکي داره جدي ميگه يا شوخي؟
من قاط زدم
خيلي از شوخي هام رو جدي ميگيرن و خيلي از حرفاي جديم رو شوخي
من کلي حرف ميزنم
:آخرش ميگن
جدي ميگي؟
.......
چند گویند که رسوا شدی از دامن چاک
چاک دل را چه کنم گیر که دامن‌دوزم

Wednesday, August 04, 2004

me and you

Between me and You, there is only me.
Take away the me, so only You remain.


Al-Hallaj

Tuesday, August 03, 2004

education



Good teaching is one-fourth preparation and three-fourths pure theatre

Gail Godwin


Monday, August 02, 2004

rule

اين قانون گرم انسان ها است
که از انگور باده مي سازند
از ذغال آتش
و از بوسه آدم ها را
اين قانون سخت انسان ها است
که زنده بمانند
به رغم جنگ و بدبختي
به رغم خطرهاي مرگ
اين قانون ملايم انسان ها است
که آب را به نور تبديل مي کنند
خواب ها را به واقعيت
دشمنان را به برادران

پل الوار

Sunday, August 01, 2004

بيا

بیا که قصر امل سخت سست بنیادست
بیار باده که بنیاد عمر بر بادست
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزادست
چه گویمت که به میخانه دوش مست و خراب
سروش عالم غیبم چه مژده‌ها دادست
که ای بلندنظر شاهباز سدره نشین
نشیمن تو نه این کنج محنت آبادست
تو را ز کنگره عرش می‌زنند صفیر
ندانمت که در این دامگه چه افتادست
نصیحتی کنمت یاد گیر و در عمل آر
که این حدیث ز پیر طریقتم یادست
غم جهان مخور و پند من مبر از یاد
که این لطیفه عشقم ز ره روی یادست
رضا به داده بده وز جبین گره بگشای
که بر من و تو در اختیار نگشادست
مجو درستی عهد از جهان سست نهاد
که این عجوز عروس هزاردامادست
نشان عهد و وفا نیست در تبسم گل
بنال بلبل بی دل که جای فریادست
حسد چه می‌بری ای سست نظم بر حافظ
قبول خاطر و لطف سخن خدادادست