بيا
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
چه گویمت که به میخانه دوش مست و خراب
که ای بلندنظر شاهباز سدره نشین
تو را ز کنگره عرش میزنند صفیر
نصیحتی کنمت یاد گیر و در عمل آر
غم جهان مخور و پند من مبر از یاد
رضا به داده بده وز جبین گره بگشای
مجو درستی عهد از جهان سست نهاد
نشان عهد و وفا نیست در تبسم گل
حسد چه میبری ای سست نظم بر حافظ
0 Comments:
Post a Comment
<< Home