خفقان
مشت می کوبم بر در
پنجه می سایم بر پنجر ه ها
من دچار خفقانم ،خفقان من به تنگ آمده ام ، از همه چیزبگذارید هواری بزنمآی با شما هستماین درها را باز کنیدمن به دنبال فضایی می گردملب بامیسر کوهیدل صحراییکه در آنجا نفسی تازه کنمآه می خواهم فریاد بلندی بکشمکه صدایم به شما هم برسدمن هوارم را سر خواهم دادچاره درد مرا باید این داد کنداز شما خفته ی چندچه کسی می آید با من فریاد کند فریدون مشیری
0 Comments:
Post a Comment
<< Home