Home | RSS | Email | Tumblr | Twitter | Facebook | Friendfeed | Twitxr

Monday, April 14, 2008

عشوه گري




ز دلبرم که رساند نوازش قلمي

"حافظ"



ز دلبرم که رساند به گوش من خبري
که دیده ماه رخش یا ز خط او اثري

جهان ز شمس رخش پرفروغ و ما همه مست
ولی رخ از همه پوشیده او به عشوه گري

ز نور او همه استارگان نبیند چشم
گر این سخن تو نداني بدان که بي بصري

به سيم و زر بفروشند گلستان بقا
چنين گلي تو کجا ميدهي به سيم و زري

به شمع او همه پروانه وار مي گردند
مرا نمانده دگر در فراق بال و پري

که دیده خوشتر از او غير او کجا باشد
بجز جمال تو جانا نديده هر نظري

چو قند و شهد و شکر لطف و رحمت ات ديديم
به هر دکان که بديده است اين چنين شکري

بگو بگو تو بخوان نام او که خوش سخني
يگانه مست و نظرباز و رند و پرده دري



و. يگانه
86/12/13

Labels: ,

0 Comments:

Post a Comment

<< Home