گفتا که مرد عاشق
ناصحم گفت بجز غم چه هنر دارد عشق
گفتم اي خواجه عاقل هنري بهتر از اين
"حافظ"
گفتا که مرد عاشق از عشق خود حذر کن
گفتم چگونه گويي در حال من نظر کن
گفتا چه سود دارد سختي و غم گزيدن
گفتم چه به ز دردش با غم مس ات چو زر کن
گفتا درآ چو مستان در جمع مي پرستان
گفتم بيا که مستم خود عشوه اي دگر کن
گفتا طريق صعبي داني که برگزيدي
گفتم به راه جانان چون درشدي خطر کن
گفتا هنر چه داري تا ره به خواجه يابي
گفتم که مرد عاقل جز عشق او هنر کن
گفتا چرا چنيني اينگونه غم گزيني
گفتم که زهر شيرين عشق است چون شکر کن
گفتا که بحر جويي بر آسمان نگه کن
گفتم تو رحمتي کن اين جان ز تن به در کن
گفتا کجا روي تو در فهم مي نگنجي
گفتم که عاقلي تو ترک سر و بصر کن
گفتا شنيدم اي جان غوغاي نيکمردان
گفتم يگانه خامش از اين ريا حذر کن
و. يگانه
86/7/20
در گراميداشت بيستم مهرماه ، روز حافظ
0 Comments:
Post a Comment
<< Home