عقب ماندگي مضمن
يه مدته ( چن سالي ) که همش احساس مي کنم عقبم
ولي انگاري ( گوش شيطون کر ) اين احساس خيلي هم بد نيست ، البته اگر منجر به نا اميدي نشه
چون آدميزاد رو به حرکت واميداره
هرچند که عقب بودم و هستم ولي شتابم براي حرکت خوب بوده
ياد فيزيک افتادم
مفاهيمي که مشتق همديگه بودن
جابجايي ، سرعت ، شتاب و اون يکي که يادم نمي آد ( مشتق شتاب بود ) من الان از قافله خيلي عقبم و لي با يه شتاب خوب دارم جلو مي رم ، البته دقيق نمي تونم تغييرات شتابم رو بررسي کنم ، اصلا نمي دونم شتابم ثابته يا متغيير
به قول بعضي ها : تيز دوم تيز دوم تا به سواران برسم
0 Comments:
Post a Comment
<< Home