لطف نيکان
سلسله در سلسله درس گرفتم زتو
با همه ناداني ام لطف نمودي به من
چونکه بديدم تو را پر شدم از لطف تو
دين و دل و عقل را هرسه ببردي ز من
لطف تو چون بنگرم شرم کنم من ز تو
باغ دل خويش را راست نمودي به من
برکه اين دلکده لب به لب از حسن تو
آمدي اکنون برم نيک حضوري به من
خمر مني ساقيا اي که دوم سوي تو
شافي دردي کنون بهر مريضي چو من
در دل درياي تو پر شده تورم ز تو
ماهي حي مني نيک وجودي به من
در خم اين خم کده تک شده يکتا ز تو
روي به سويت کنم پير و مرادي به من
84/8/19
0 Comments:
Post a Comment
<< Home