دوواره
در انتظار و اضطراب لحظه هاي پر تلاطم
بر اين خروش رود هر دم پر تهاجم
در اين فراق و هجرت و دلتنگي و اشک
بر حرکت و آشوب و افسون تو چون مشک
يک لحظه آرام و قرارم نيست اي دل
گشته کنون کار من و تو هر دو مشکل
گريه کنان مي نالي و مي گويي از غم
آوخ کنون بس سخت گشته ، سخت و مبهم
ليکن بدان ، فردا بسان نور پاک است
اين سختي از جنس صعود از مرز خاک است
بي چون صعودي ، دلنشين ، دلگير و دلکش
يکتا طريقي کو توان مقصود خواندش
84/7/29
Labels: دوگانه
0 Comments:
Post a Comment
<< Home