تو کجايي ؟ من کجا ؟
در ميان اين همه بانگ هزاران خوش آواز فريبنده ، صدایت مي شناسم
در دل اين نغمه هاي پر طنين پر ز عصيان ، ناله هايت مي شناسم
من تو را با هر نقابي ، در دل هر پوستين تار در پودي که بر تن پوش خود افزون کني هم مي شناسم
تو صدايت سوز دارد ؛ سوز سنگين نگاهت مي شناسم
اين زمان زيور نمي خواهد عذارت ؛ آن رخ زيباي گل رخسار مه وش مي شناسم
ليکن اکنون چشم دل ، در اشک و افسوس سياهي ها
سزاوار تو را ديدن
تو را خواندن
صدايت را شنيدن نيست
تو کجايي ؟ من کجا ؟
تو کجا ، در تنگناي آن کدامين کوي منزل کرده اي جانا ؟
نه ، غلط گفتم ؛ من آن فاش جهان جاي تو را هم مي شناسم
تو به دل هاي پر از داغ همه دلدادگان داري يکي لانه
پس اي جان ! جان ده و اين خانه کوچک به من بگشا
و. يگانه
85/5/17
0 Comments:
Post a Comment
<< Home