روياي رنگين
داشتم پرواز مي کردم و بالاتر مي رفتم
ديدم يه عروسک داره با سرعت مياد دنبالم
گفت : آقـــــــا ، مي تونم بدزدمتون ؟
گفتم : کجا ؟
گفت : تو آسمونا
گفتم : بريم
از خواب بيدار شدم و ساعت رو نگاه کردم
ساعت نه صبح بود
يه خودکار و يه کاغذ پيدا کردم و خوابم رو نوشتم
0 Comments:
Post a Comment
<< Home