من چگونه تو چرا
من ندانم چه کنم يا چه بگويم
بستانم بکشم خوار کنم يا که بنالم
يا ز بطن دل خويش
از همان زردترين زورق زجر بشري زوزه کنم
و بدين دور جهان عربده ها ساز کنم
يا دمي کام ببندم به سکوت
و در آن مرگ خود از خواب خوش خويش مشوش گردم
يا بدان مستي عصرانه دمي
نام ات آواز کنم
و چه نمناکي تو
بوي باران داري
بوي شيدايي و شب
بوي شيريني شن زار شراب آلوده
بوي تلخ باده
بوي مستانه مي
و چگونه ز تو پرسم که چرا مي نالي ؟
به کدامين سخن از راز دل ات مي گويي ؟
از چه اين سان ساده ؟
با که اين گونه سپردي دل و جان ؟
به دل ام رازي گو !
و. يگانه
85/1/21
0 Comments:
Post a Comment
<< Home