استاده ام
و آن لحظه رفتم
بستم آن در را و به نشانه تاييد تکان دادم اين سر را
رفتم که آوا دهم خشم را
بي آنکه اندکي دگران را به خشم خود بيازارم
گفتمش که خود را بزرگ مي دانم
و بزرگ مي ستايم
ديدمش که هراس دارد از تکرارم
و او مرا بزرگ مي ستود بي آنکه کلامي بگويد
بره داران را اميدي به پرورش ماديان نجيب نيست
و گاوبازان را آرزوي پرورش قناري کابوسي است
و اينک . . . فروردين 1384
0 Comments:
Post a Comment
<< Home