Home | RSS | Email | Tumblr | Twitter | Facebook | Friendfeed | Twitxr

Friday, February 11, 2005

4:55


سر کلاس بوديم
یهو برق رفت
ميشد ديد و درس رو ادامه داد
يواش يواش داش تاريک ميشد ولي خيلي حواسم به تاريکي نبود
استاد مکث کرد و گفت : ديدن يه کم مشکل داره ميشه

به خودم گفتم : همش يه کم؟
ديدن خيلي مشکل داره ميشه
و روز به روز مشکل تر

در اين درگه که گه گه که که و که که شود ناگه
مشو غره به امروزت ، که از فردا نه اي آگه

ساعت 4:55 برق اومد و ديدن ديگه مشکل نبود
کاش ساعت زودتر 4:55 بشه

0 Comments:

Post a Comment

<< Home