Home | RSS | Email | Tumblr | Twitter | Facebook | Friendfeed | Twitxr

Thursday, June 10, 2004

دور روزگاران



گاهي احساس مي کنم به گذشته برگشتم
گذشته دور
خيلي دور
وقتي بچه بوديم
وقتي جوون بوديم
!همه چيز درست و حسابي و عالي و مرتب به نطر مي رسيد . ميدوني؟
روزها بي پايان بود
و ما جوان بوديم و مجنون
خورشيد ميدرخشيد و ميدرخشيد
زندگي مي کرديم فقط براي تفريح
!بعضي از وقتا زندگي ميشه مث الان . نميدونم
بقيه زندگي من فقط يه بازي بود ؛ يه نمايش
آره همونا روزهاي زندگي ما بود
چيزاي بد تو زندگي خيلي کم بود
... اون روزا همشون رفتن ولي يه چيز مونده
[... آره يه چيزه که هنوزه سرجاش درست مونده]
اون وقتيه که برميگردم ؛ نگاه مي کنم و مي بينم ؛
<< هنوز << دوستت دارم

..

نميتوني زمان رو برگردوني
(نميتوني هرچي پيش اومده رو برگردوني(جريانات و اتفاقات
!شرم آور نيست؟
مي خوام يه بار برگردم عقب
مي خوام برگردم و سوار اون قطارهاي هوايي بشم
همون وقتي که زندگي فقط يه بازي بود
اصلا لازم نبود بشيني و به کارايي که کردي فکر کني
وفتي که مي توني بشيني و قاطي بچه ها لذت ببري
!گاهي وقتا زندگي عين اين اواخر ميشه . چي بگم؟
بهتره تکيه بزني و با جريانش بري
چون همينا روزاي زندگي ما هستن
که افتادن تو گذر تند زمان
الان تمام اين روزا رفتن ولي بعضي چيزا مونده
وقتي نگاه ميکنم و ميبينم هيچ چيز عوض نشده
بدون تغيير

..

آره اونا روزاي زندگي ما بود ؛ آره
چيزاي بد تو زندگي خيلي کم بود
الان همگي اون روزا رفتن ولي يه چيز هنوز درست مونده
وقتي ميگردم و ميبينم
<< هنوز << دوستت دارم

..


<< هنوز << دوستت دارم


.............


نمي دونم اصلا لازمه اينجا هم چيزي بنويسم يا نه
.اگر ميخواين اصل ترانه رو ببينين
گشتم ببينم مي تونم موزيک رو واسه دانلود پيدا کنم که موفق نشدم
ولي کليپ ويدئويي تو
launch.yahoo.com
هست
من قصدم ترجمه نبود ولي اون قد شيرين بود که حيفم اومد تا ته نخورمش
سعي نکردم کلمه به کلمه بخونم
اولش مي خواستم يه تيکه از شعر رو بنويسم و بعد ترجمه و بعد حرفاي خودم راجع به کودکي و شيريني هاش
و اينکه خيلي خوب ميشه اگر خيلي از آدمها خيلي وقتا خيلي خوششون بياد که خيلي خيلي بچه گونه باشن و رفتار کنن و فکر کنن و لذت ببرن و آسون بگيرن

اسم آهنگ
These Are The Days Of Our Lives
(مي باشد(گفتم شايد بخواين يه جستجو صورت بدين
از کارهاي يه پسر خوب
QUEEN

اينجا هم يه سري بزنيد
من امروز ديدمش


آن را كه در هواي تو يك دم شكيب نيست
با نامه ايش گر بنوازي غريب نيست


0 Comments:

Post a Comment

<< Home