Home | RSS | Email | Tumblr | Twitter | Facebook | Friendfeed | Twitxr

Wednesday, May 26, 2004

طرب



ما شبي دست برآريم و دعايي بکـنيم .. غـم هـجران تو را چاره ز جايي بکنيم
دل بيمار شد از دسـت رفيقان مددي .. تا طبيبـش به سر آريم و دوايي بکـنيم
آن که بي جرم برنجيد و به تيغم زد و رفت .. بازش آريد خدا را که صـفايي بـکـنيم
خشک شد بيخ طرب راه خرابات کجاست .. تا در آن آب و هوا نشو و نمايي بکنيم
مدد از خاطر رندان طلـب اي دل ور نـه .. کار صعب است مبادا که خطايي بکـنيم
سايه طاير کـم حوصله کاري نـکـند .. طـلـب از سايه ميمون همايي بکنيم
دلم از پرده بشد حافظ خوشگوي کجاست .. تا بـه قول و غزلش ساز نوايي بکـنيم

0 Comments:

Post a Comment

<< Home