Home | RSS | Email | Tumblr | Twitter | Facebook | Friendfeed | Twitxr

Saturday, January 31, 2004

. هنوز .


ساقي بده پياله
.
بازم آينه
.

من داشتم دنبال اين "شبانه" از جناب شاملو مي گشتم که يه بهترش رو يافتم

کوچه‌ها باريکن
، دُکّونا بسته‌س
خونه‌ها تاريکن
، تاقا شيکسته‌س
از صدا افتاده
تار و کمونچه
مُرده مي‌برن
. کوچه به کوچه
. . .


دنبال اين بودم که ديدم بابا اينجا کلمه داره بيداد مي کنه

شبانه
... وان را که خبر شد، خبري بازنيامد...
سعدي

آن‌که دانست، زبان بست
. . . وان که مي‌گفت، ندانست



!چه غم‌آلوده شبي بود
وان مسافر که در آن ظلمت ِ خاموش گذشت
و بر انگيخت سگان را به صداي ِ سُم ِ اسب‌اش بر سنگ
بي‌که يک دَم به خيال‌اش گذرد

،که فرودآيد شب را
گوئي
.همه روياي ِ تبي بود
!چه غم‌آلوده شبي بود

آذر ِ ۱۳۴۰

..........

rasti . . .
ye bar "vahidoo" ro too "google" search konin . . .
havijoori
alaki.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home