Home | RSS | Email | Tumblr | Twitter | Facebook | Friendfeed | Twitxr

Monday, February 02, 2009

رموز مستی




دردم بدادی ای جان خود درد را دوا کن
درمان خسته جانم جامی نثار ما کن

از کیمیای سختی چون زر بشد جمالم
ما را بس است دیگر خود قلب کیمیا کن

صد شکر گر بمیرم اندر رهت به مستی
گویم که مست بودم خود عفو صد خطا کن

از عشق و ساغر و می صد بار توبه کردم
کفر است آنچه گفتم میخانه ام تو وا کن

ساقی عاشقان شو خندان و شاد و سرخوش
پیمانه در برم نه مستانه نعره ها کن

برخوان نوای جانان این پرده ها بیانداز
تن شد حجاب بر جان ما را ز تن رها کن

یکتا خموش دیگر گفتی رموز مستی
جانا گلایه ای نیست آنچه به آن به ما کن



سرایش : 23 دی 1387
نگارش : 14 بهمن 1387

Labels:

0 Comments:

Post a Comment

<< Home